به نام خداوند بخشاینده بخشایشگر

خاطراتی از اولین سفر علمی و دانشجویی با دانشجویان الهیات

یکی از معضلات گروه ایران شناسی متفاوت بودن فضای فکری و ذهنی آنها با کلیت دانشگاه الهیات میبد است.چرا که بیشتر رشته های موجود در این دانشکده همانطور که از اسمش پیداست در ارتباط با رشته های معارف اسلامی و فلسفه است و این عامل باعث شده است که حتی تا به امروز که سومین سال از برپایی رشته ایران شناسی در این دانشکده می گذرد یک نوع حس عدم تفاهم با این رشته در مجموعه دانشکده الهیات وجود داشته باشد.البته به جز تفاوت رشته ها و حوزه های مطالعاتی ٬ دانشجویان الهیات از منظر جنب و جوش و سر و صدا نیز از همان روزهای اول در دانشکده زبانزد بودند که شاید برمی گشت به به خاستگاه و ذات این رشته.

از ترم دومی که با بچه های ایران شناسی همراه بودم آنها به صورت مشخص یک بازدید علمی در سطح میبد با جناب آقای میرحسینی نرفته بودند و همین آنها را به تکاپو انداخته بود که هرجور شده کم کم پایه و اساس یک سری سفرهای علمی را بگذارند که هم سنت شکنی کرده باشند و هم اینکه بتوانند در قالب این سفرهای علمی کمی هم بر معلومات خود بیافزایند و چنانچه می دانیم اگر هزار بار توصیف و معلوماتی را در خصوص یک اثر بخوانیم و تصور کنیم به هیچ وجه قابل مقایسه نیست با اینکه فی المثل در محل حاضر شده و آن اثر را از سویدای جان لمس کنیم.با توجه به ارتباط صمیمانه ای که از همان اوان میان این حقیر و دوستان ایران شناسی به وجود آمده بود بعد از چند جلسه مقدماتی درس روش کاوش تعدادی از دانشجویان که در راس آنها موهبت پور غیبی عزیز بود با من این موضوع را در میان گذاشتند. با توجه به حق التدریس بودن و نداشتن وقت اضافی برای شروع کار مجموعه زیارتگاهی چک چک را برای مسافرت علمی پیشنهاد کردیم و یادم نمی رود هنگامی که درخواست این مسافرت علمی را در کلاس تنظیم کردیم بچه های ایران شناسی با چه ذوق و شوق و سرو صدایی به دفتر دکتر کلانتری هجوم آوردند و من آنجا این حرکت بچه ها را به یک هجوم و تهاجم سرخپوستی برای اعاده حقشان توصیف کردم که امیدوارم به تریش قبای هیچ کدام از بچه ها بر نخورده باشد.

سرانجام روز موعود یعنی ۲۳ فرودین ماه ۱۳۸۹ فرا رسید و با یک اتوبوس بنز ۳۰۳ که راننده آن جناب فیاض با حال بود به سمت چک چک حرکت کردیم. شور و نشاط خوبی در بین بچه ها حکم فرما بود. البته انگیزه این سفر برای بچه ها متفاوت بود. برخی صرفا برای هواخوری و خارج شدن از جوسنگین الهیات به این سفر امده بودند و البته برخی هم به منظور کسب تجربه و اشنایی با آثار و ابنیه تاریخی پای در این مسافرت چند ساعته گذاشته بودند.در ابتدای سفر از بچه ها خواستم که کلیه مشاهدات و ارزیابی های خود از این بازدید را طی یک گزارش مفصل برام ارائه دهند. ماشین در قسمت پایین دست زیارتگاه چک چک توقف کرد و بچه ها و بنده چون زائرینی غریب پای در پلکان های این مجموعه برای بازدید گذاشتیم. فرای مفهوم مذهبی این بنا ٬ اصولا هر مجموعه ای که کارکرد مذهبی دارد چه اسلامی و غیر اسلامی از معنویتی خاص برخوردار است و قابل احترام و من در ابتدا این موضوع را به بچه ها گوشزد کردم و خوشبختانه دانشجویان هم به خوبی مراعات کردند و بعد از یک توضیح مختصر به بازدید از کلیه فضاهای معماری و آیینی این بنا پرداختند.به خوبی می شد ارزیابی دوستان را در این سفر با نوع نگاهشان به مجموعه چک چک مورد مداقه و بررسی قرار داد و خوشحالم که بیشتر پیش هايم در خصوص نوع نگرش و دنياي فكري دانشجويان كه بعدها ارتباط تنگ تري باهاشون پيدا كردم ٬ درست از آب درآمد.نكته جالب توجه در اين سفر نظم و ارتباط خوبي بود كه دانشجويان با متولي مجموعه برقرار كردند و بنده خدا متولي مجموعه كه خاطرات خوبي از برخورد برخي مسلمان نماها از اين مكان مذهبي و تاريخي زرتشتي ها نداشت به شدت تحت تاثير احترام و نظم بچه ها قرار گرفته بود و تا آخرين لحظه بچه ها را در بازديد مشايعت كرد و در پايان هم طبق روال مرسوم يك سري عكس هاي يادگاري با بچه ها انداختيم كه مرور چندين و چند باره اين عكس ها هنوز هم برايم لذت بخش است.و اما در خصوص گزارش بازديد كه هنوز بخش اعظمي از يادداشت هاي بچه ها را دارم ٬ خيلي چنگي به دل نمي زد و به جز چند نفر كه با دقت نظر بيشتري روي اين بنا و مكان هاي مورد بازديد كار كرده بودند ٬ بقيه دوستان فقط و فقط براي رفع مسئوليت از خود به گزارشي ساده و ابتدايي بسنده كردند.بي تعارف بگويم يكي از مشكلات دانشجويان امروز ما در همه مقاطع ننوشتن يا بهتر بگويم ترس از نوشتن است. مثلا فكر مي كنن كه حتما بايد ويكتور هوگو و آلبر كامو  ويا نويسندگاني از اين دست بود كه بتوان قلم به دست گرفت و نوشت و از اين نكته غافلند كه هرچه بيشتر بنويسي ذوق و قريحه ات باز مي شود و به مرور مي تواني متن هاي مناسب و حداقل راضي كننده براي خودت بنويسي. شايد يكي از مهمترين ثمرات اين سفر باز شدن راه براي سفر هاي برون استاني به ساير مناطق ايران بود كه بعدها گسترش پيدا كرد و خوب به ياد دارم كه در مدت زمان كوتاهي بچه ها به بازديد كرمانشاه رفتندو اين موضوع در دانشكده الهيات البته به سختي كم كم جا افتاد. در راه بازگشت چك چك در اردكان هم توقف كوتاهي كرديم و از طرف تداركات بچه ها به يك بستني خوري دعوت شدند و هنوز شيريني اين بستني چون شهدي شيرين در كامم باقي است.به اميد آن روزي كه يك دانشجوي ايران شناسي بتواند در دوران تحصيل خود حداقل از مجموعه هاي تاريخي باارزش و مفيد براي كار و تحصيلش بازديد نمايند.و البته باز هم به اميد دست به قلم شدن دوستان و مطالعات پيگيري كه در آينده و حال خواهند داشت كه اينها به ثمر نمي نشيند مگر در سايه خودباوري و شور و اشتياق دانشجويان.

پايان قسمت دوم

ادامه دارد.......