تخریب آب انبار تل بگمی اردکان یکی از مظاهر ترور فرهنگی است.
صبح آخرین روز ماه مبارک رمضان بود و من در مسافرت به سر می بردم. ناگاه شماره تلفن مدیر کل میراث فرهنگی استان یزد بر روی گوشی ام افتاد با حالتی حاکی از تعجب و تردید گوشی را برداشتم و آنشوی خط مدیر کل محترم از من توضیحاتی در باره تخریب آب انباری در اردکان خواست که دست به دست خبرش در شبکه های اجتماعی در حال گرداندن بود.
با توجه به نداشتن اطلاعات موثق و فقدان اینترنت در محل به مدیر قول پیگیری دادم و به سرعت با یگان حفاظت شهرستان و دو سه نفر از همکاران موضوع را در میان گذاشتم و آنها را مامور کردم که در این باره اطلاعات کافی بهم بدهند. بعد از ساعتی انتظار متوجه شدم که خبر صحیح است و این اتفاق شوم افتاده است و اقدام اولیه و جلوگیری از تخریب کامل اثر ارا انجام دادم. به هر روی اتفاقی است که افتاده بود و کار خاصی هم از دستم ساخته نبود و باید صبر می کردم تا به اردکان بازگشته و از نزدیک موضوع را رصد کنم. متاسفانه اکثر این اتفاقات در همجین ایامی رخ می دهد. چه در ایام وفات و سوگواری که باعث مضاعف شدن احساس غمناکی می شود و چه در ایام عید و شادی و فرح که باز هم باعث ناراحتی و اندوه می شود. به راستی با این وضعیت چگونه می توان امیدوار بود که در آینده آثار تاریخی باقی بمانند.
اگر این گونه رفتارها به یک رویه معمول تبدیل شود و در ایام مناسبتی که شهر یا غرق در شادی است و یا در ایام عزاداری به سر می برد و شهر حالت نیمه تعطیل داشته باشد تداوم داشته باشد دیگر نمی توان جلوی این موج فتنه را گرفت. شاید بهترین اصطلاح برای این اقدامات متهجرانه و وحشیانه ترور فرهنگی باشد. اقدامی که با نیت قبلی و در یک وضعیت کمین گاهی حاصل می شود. یکی از بازخوردها و تاثیرات ایجاد این گونه جو نامطلوب در جامعه بوجود آمدن یک جو روانی سخت علیه میراث فرهنگی و آثار تاریخی است.
این جو باعث می شود که هر کس و هر گروه و دسته ای را مجاب کند که برای رسیدن به اهداف و امیال پلید خود با این حربه زشت ورود پیدا کند و کار خود را به پیش ببرد و به نوعی میراث فرهنگی را در مقابل یک عمل انجام شده قرار دهد. این سناریو اینگونه شکل می گیرد که با تخریب و نابودی هر اثر تاریخی با این کیفیت، جامعه خواستار واکنش سریع میراث فرهنگی برای تصمیم گیری در این خصوص است که یا باید سریعا باقی مانده این اثر تخریب شده هم جمع شود و دیگر اثری از آن به جای نماند و یا اینکه به سرعت تکلیف آن مشخص شود چرا که نخاله ها و آثار به جای مانده از تخریب مخل نظم و آراستگی محله و منطقه شده است. یک وضعیت دو سر باخت برای میراث فرهنگی، چرا که امکانات محدود این مجموعه در اکثر مواقع دست آن را برای انجام اقدامات سریع و موثر می بندد و در نتیجه بعد از گذشت چند مدت باعث می شود که کل بنا یا اثر تاریخی برای همیشه از صفحه روزگار محو شود. این یک وضعیت خطرناک است و مقوم رفتارهای غیرمدنی است که در هیاهوی مشکلات اقتصادی و اجتماعی کمتر به تاثیر و تاثر آن در سایر شیون جامعه توجه شده است.
باب شدن این اقدامات زیر زمینی و مخفیانه به منظور رسیدن به مطامع شخصی و گروهی یک خطر جمعی و یک هشدار به جامعه است و جدی نگرفتن این قبیل اعمال نابخردانه می تواند در آینده گردن ارگان ها و ادارات دیگر را هم بگیرد. متاسفانه علی رغم اثبات و ضرورت حفظ آثار تاریخی در میان مسیولان رده بالای کشور و تبلیغات فراوان برای کسب درآمد از این ثروت پاک و دایمی، حوزه میراث فرهنگی در شهرستان اردکان به شدت غریب و تنها مانده است. دوستداران میراث از نگاه دوگانه مسیولان شهر در قبال آثار تاریخی خسته و دلزده شده اند. آنگاه که میهمان ویژه و هیاتی مهم به شهر می ایند اولین آخر مقصد برای معرفی شهر بافت تاریخی و آثار تاریخی است و لی آنطور که باید و شاید در قبال این اقدامات غیر قانونی واکنش مناسبی نشان نمی دهند. به یاد اشته باشیم که این آثار غیر قابل بازسازی و احیا هستند و اگر این روند تدریجی و وحشتناک در قبال تخریب و نابودی مواریث فرهنگی تداوم یابد دیری نمی گذرد که دیگر نه بافتی در کار است و نه تک نگاره ای.
در دیدار با امام جمعه محترم نیز این دغدغه ها به سمع و نظر ایشان رسید و با توجه به صبغه میراثی و محیط زیستی ایشان انتظار و توقع این است که با استفاده از تریبون مقدسی که در اختیار دارند جامعه را نسبت به حفظ این اثار و یادمان های فرهنگی به جای مانده از پیشینیان ترغیب و آگاه سازند. باز هم تاکید می کنم که اگر مسیولان شهر توقع دارند که همه بار حفظ و حراست از هویت جمعی و تاریخی یک شهر بر عهده یک مجموعه نحیف و کوچک باشد، این یک اشتباه بنیادین و نابخشودنی است. میراث فرهنگی یک اجماع فکری و احتماعی می طلبد. اجماعی که قبول داشته باشند فرهنگ مهم است و می تواند شهر و جامعه امان را در مقابل تندبادهای آینده محافظت کند.