فرهنگ در جامعه ایرانی قربانی است

 فرهنگ از جمله كلماتي است كه بسيار جامع الاطراف است و تا كنون هيچ محقق و نويسنده اي در شاخه هاي گوناگون علم نتوانسته است تعريفي اصولي و مشخص از فرهنگ ارائه كند ، تعريفي كه هم جامع باشد و هم مانع . در بسياري از اثار قلمي مي بينيم كه معناي فرهنگ در جاهاي متضاد و مخالف يكديگر به كار مي رود . البته بحث اين نوشتار در اين خصوص نيست و ابتدا خواستم خواننده را با اين كلمه جادويي و پركاربرد كه متاسفانه در بيشتر موارد در جايگاهي ضد خودش استفاده مي شود ، رهنمون كنم.فارغ از تمامي معاني و تعاريفي كه از واژه فرهنگ متبادر مي شود ، معمولا فرهنگ را به هويت و اصالت يك قوم و يا يك ملت نسبت مي دهند ، هويتي كه در سايه توالي و تسلسل سكونت جوامع انساني در قرن ها و هزاره هاي گذشته در يك جامعه بوجود مي آيد و ماحصل آن آثار باستاني ، هنري و حتي آيين ها و مناسك مذهبي و ملي مي تواند باشد. ولي ايا تمام اين موارد پيش گفته براي تداوم روند هاي فرهنگي مثمر ثمر هستند و يا اينكه فرهنگ با اتكا به اين پشتوانه هاي مادي و معنوي قوي در هر بستر و محيطي كه باشد مي تواند رشد و نمو يابد. براي دست يافتن به پاسخي قانع كننده اين گزينه هاي مطرح شده را در قالب سرزمين و محدوده اي به نام ايران مي گذاريم و مشاهده خواهيم كرد كه اين دستاورد هاي گذشته اگر در بستر مناسب فرهنگي خود در جامعه امروزي قرار نگيرند رفته رفته ديگر نه تنها به عنوان پشتوانه اي براي مليت و اصالت يك قوم به حساب نمي آيند بلكه بواسطه شرايط ناهمگون امروزي گرد و غبار فراموشي نيز بر وجودشان مي نشيند و بسياري از اقشار فرهيخته نيز حتي كمترين اطلاعي از اين مظاهر ندارند. بياييد كمي از ويژگي هاي جامعه امروز ايراني براي همديگر بگوييم تا ببينيم كه چرا وضع به اينگونه شده و ما هر روز از گذشته طلايي و ارماني خود فاصله مي گيرم. گذشته اي كه قرار بود چراغ راه آينده باشد را به صورت گزينشي و براي اهداف سياسي خود خرج مي كنيم . كورش و داريوش را نه به خاطر عظمت و مجد و افتخاري كه براي ايران آفريدند مي ستاييم بلكه آنها را براي عوام فريبي و استفاده هاي مقطعي قرباني مي كنيم تا بتوانيم از هر گونه فرصتي براي به رخ كشيدن خود استفاده كنيم. هزاران سال است كه تمدن ايران زمين در جهان درخشيده و بسياري از مظاهر فرهنگي آن زينت بخش موزه ها و نمايشگاه هاي فرهنگي دنيا شده است و چرا حالا بعد از اين همه زمان از مكتب ايراني سخن به ميان مي اوريم . يعني اينكه تا به امروز مكتبي كه بر ما مستولي بوده و ما را راهبري مي كرده غير ايراني بوده و يا اينكه اهداف و اغراض شومي در پشت اين كلمات بزك كرده پنهان شده اند. بله دوستان اينجا ايران است.كشور سياه و سفيد ها ، كشور خير و شرها ، كشور صفر و صدها ، كشور خوب و بدها ، اينجا رنگ خاكستري جايي ندارد همه يا سياه شده اند يا سفيد مانده اند ، همه يا بسيار خوب هستند يا بسيار بد .اينجا حد وسط تعريفي ندارد كه بخواهيم برايش مرزي قائل شويم. در اين هنگامه پر از تشويش و در اين جامعه اي كه يا بايد موافق باشي و يا بايد سكوت كني ، ديگر واضح و مبرهن است كه كاو اهنگر ها و آرش كمانگير ها ، امام علي ها و سيد الشهدا ها محلي از اعراب ندارند. وقتي در جامعه اي اينگونه نسبت به هم قضاوت مي شود و هر كسي در صدد حذف و انكار مخالف خود است ديگر روايت تورات از بخشودگي و مهرباني و شفقت كورش با يهوديان بابلي آيا مي تواند براي نسل امروزي ما جايگاهي داشته باشد. ايا اگر تاريخ چراغ فرا راه اينده است ، پس چگونه است كه مكرر در مكرر مسيح ها را به صليب مي كشند و چگونه مي توان حسين (ع) اين تنها حجت يك نو مسلمان مسيحي( رجوع شود به ديالوگ هاي ماندگار فيلم روز واقه اثر شهرام اسدي و فيلنامه استاد بهرام بيضايي) را براي نسل امروزي معنا و تفسير كرد. سر خود را در زير برف كرده ايم و خيلي راحت از كنار وقايع و حوادث جهان مي گذريم . همين غرب را نگاه كنيد فكر مي كنيد بر آمده از چيست ؟ بله درست حدس زديد برامده از تمدن يونان باستان است . تمدني كه در اوج عظمت تمدن پارسي و ايراني حتي به حساب هم نمي آمد ولي اين مسيحيان كافر با استفاده از نقاط قوت و برجستگي هاي موجود در اين فرهنگ مفاهيمي مانند روند هاي فلسفي و مباحثي چون دمكراسي و مردم سالاري غربي را بنيان نهادند و ما ايرانيان مسلمان چه كرديم مايي كه هم ميراث دار فرهنگ غني باستاني بوديم و هم هدايت شده و كمال يافته در مكتب متعالي اسلام تحت زعامت رحمه للعامين محمد مصطفي(ص). ايا هيچ گاه توانسته ايم حتي گوشه اي از سيره و روند هاي به جاي مانده هم از آن ميراث كهن و هم از اين ميراث متعالي را در مناسبات خود اجرايي كنيم. و البته سخن آخر اينكه خيلي مسخره است اگر بخواهيم از توليد در فرهنگمان حرف بزنيم ، بدون ساختار ، زيربنا ، پيش زمينه ، امكانات و از همه مهمتر توجه

اي درختان عقيم ريشه تان در خاك هاي هرزگي مستور

يك جوانه ارجمند از هيچ جاتان رست نتواند

اي گروهي برگ چركين تار چركين پود

يادگار خشكسالي گردالود

هيچ باراني شمار را شست نتواند