به نام خداوند بخشاینده بخشایشگر

دو سه روزی است کتابی در باره زندگی نامه پاتریس لومومبو انقلابی و یکی از بانیان اصلی استقلال کشور جمهوری دمکراتیک کنگو یا همان زییر سابق از بلژیک را می خوانم. کتابی است که یک محقق بلژیکی - فرانسوی به نام پی یر دووو با عنوان (( زندگی و مرگ قهرمان )) در باره زندگی و مبارزات لومومبو نوشته است.

نکته جالب این کتاب و البته کتاب های فراوانی از این دست ٬ روح واقع گرایی است که در آنها وجود دارد. نویسنده در این کتاب با اینکه می داند لومومبو چه شخصیتی در افکار عمومی جهان و آزادیخواهان کشورهای مختلف دارد ٬ ولی هیچ گاه از او یک بت نمی سازد و به مجیز گویی از او نمی پردازد بلکه هرآنچه که تحقیق کرده و واقعیت داشته است را در مورد این شخصیت برجسته آورده است.موضوعی که خیلی در جامعه ایرانی ما محلی از اعراب ندارد. در جامعه ما و حتی در بین روشنفکران ما ٬ افراد یا بدند و یا خوبند و حد وسط ندارند. اگر کسی خوب است او را تا درجه قدیسی بالا می برند ٬ مدعی ارتباط با غیب برایش می شوند ٬ دور سرش هاله نور می بینند ٬ کرامت های داشته و نداشته فراوانی را به او نسبت می دهند و قس علی هذه..... و با لطایف الحیلی گذشته و آینده اش را ماله کشی می کنند و اگر هم خدایی نکرده کسی بد شد ٬ به روز سیاهش می نشانند و انواع و اقسام تهمت ها و اهانت ها چه دروغ و چه راست را روانه می کنند.مرتدش می خوانند ٬ زندیقش می نامند ٬ مهدور الدمش می کنند.و البته این است سرنوشت قهرمان سازی و ضد قهرمان سازی در کشوری است  که هزاره ها و قرن های متوالی به رویکردی کلنگی و قشری از بزرگان و دشمنانش پرداخته است.کشوری که تاریخش و ادبیاتش را با این دید نوشته اند و هرجا سمبه و زور پول هرکسی بیشتر بوده او شریف تر و عزیز تر شده است.در جامعه و حافظه تاریخی ما متاسفانه همه چیز در هم قاطی و مخلوط است و هر خص و جریانی تا کارکردی مفید و ایدئولوژی گرایانه دارد در حد خدا ستایش و تمجید می شود و هنگامی که تاریخ مصرف خود را از دست داد در بهترین حالت در زباله دانی تاریخ مدفون می شود و دیگر اثری از او بر جای نمی ماند و البته این در بهترین حالت است و چه بسا دوباره لاشه او را از تاریک خانه تاریخ بیرون نیاورند و چوب بدان نزنند.امیر کبیر ها . مصدق ها . مولوی ها و خیلی دیگر از نخبگان خیلی دور و نزدیک همگی تا حدی از این تفکر رادیکال و جزمی نصیبی برده اند. در مقابل تفکر غربی و آن هم از نوع لیبرالیش در هنگام قضاوت از هر کسی می خواهد ابراهمام لینکن باشد یا هیتلر فرقی نمی کند ٬ دست به یک قضاوت و روان شناسی همه جانبه زده و در اموری زمینی به هیچ گاه از روند های قدسی و آیینی هزینه نمی کند .البته هزینه نکردن این نوع تفکر نه آن است که به مذهب پایبند باشد بلکه او کارنامه هرکس و هرجریان را از دیدی زمینی و اثار و بقایای به جای مانده از ان می نگارد و در این تاریخ نویسی و روایت هیچ کس مصون نیست و هاله ای از تقدس به دور خود ندارد

 در ادامه به چند سطری از این کتاب که به نظرم جالب آمده ٬ اشاره ای می کنم:

((پاتریس لومومبو برای تامین کسر خرج خود شروع به برداشت پول از صندوق اداره کرد و از ثبت درامد واقعی در دفاتر خودداری می کرد. وی این کار را مباین صحت عمل و امانت نمی دانست و بهیچوجه احساس ندامت و پشیمانی نمی کرد.حسابدار پست یانگامبی( لومومبو) با دقت و هوشیاری یه این کش رفتن های تردستانه ادامه می داد ولی در عین حال نمی خواست وضعی پیش آید که به حیثیت اداریش که سخت بدان علاقه مند بود ٬ لطمه وارد شود.او به پول احتیاج داشت ٬ زیرا گذشته از مخارج عادی ٬ با یک دختر سیاه پوست چشم بادامی دوست شده بود و این دوستی برای او گران تمام می شد.سرانجام - خوشبختانه به قول خودش - او را ترک کرد و دخترک زیباروی به استخدام یک تاجر یونانی درآمد.)) 

و یا در بخشی دیگر از این کتاب به روحیه ماکیاولیستی لومومبو اشاره می کند کهدر نوع خود جالب توجه است و نشان می دهد که این رهبر مردمی آنچنان که باید و شاید صداقت و درستی یک رهبر به تمام عیار را نداشته است و پیرو شعار هدف وسیله را توجیه می کند بوده است.البته نمی توان زیاد بر روی این موضوع پافشاری کرد  چرا که در حال حاضر نیز بسیاری از رهبران محبوب جهان بواسطه منافع کشور و مردم خود دست به هر کاری می زنند از مصالحه و سازش با دشمنان قدیمی تا قطع مراوده با دوستان دیروزی و امروزی. در ادامه به جملاتی دیگر از این کتاب که به نوعی نشان از این روحیه ماکیاولیستی لومومبو است ٬ اشاره می کنیم:

((پاتریس لومومبو٬ از این پس تاکتیک تازه ای بکارمی برد و تا مدت دو سال آنرا ادامه می دهد و از آن بهره برداری می نماید.طرز گفتارش بر حسب موقعیت تغییر می کند٬

۱: در برابر مردم کنگو ٬ خود را نسبت به سفید پوستان خشن و پرتوقع و دیکتاتور نشان می دهد تا توده ها را به طرف خود جلب کند.وی سفید پوستان را دزدانی حقیر ٬ استثمارگر ٬ طرفدار بردگی سیاه پوستان و کاپیتالیست می خواند و می گوید : ما آنها را از کنگو بیرون خواهیم کرد.))

اینگونه سخنان سیاهان را به هیجان می آورد و با فریادهای تحسین آمیز سخنانش را استقبال و تایید می کردند.

۲:در اجتماعاتیکه مخلوطی از سیاهان و سفیدپوستان بودند ٬ طرز گفتارش تغییر می کند و کنگویی ها را تشویق می کند که با کوشش و فعالیت ذاتی خود با اروپاییان همکاری کنند و بر خلاف ادعای آنها ثابت کنند که تنبل و بیکاره نیستند.

در اینجا سخنان لومومبا به نظر اروپاییان منطقی و عادلانه تلقی می شود و مورد تایید بلژیکی ها قرار می گیرد.رهبر جنبش ملی کنگو در این اجتماعات ٬ به صورت مردی صلح طلب در می آید و به افریقایی ها توصیه می کند که نظم و ارامش را حفظ کنند.نمونه ای از نطق هایی که بر این مبنا انجام می دهد بدین شرح هستند:

((.... ما باید با بلژیکی ها تفاهم داشته باشیم . آنها نیز بایستی روش خود را تغییر دهند و فکر تسلط و برتری خود را نسبت به ما از سر به در کنند.ما به آنها نیازمندیم٬ همچنانکه آنها به ما نیازمندند.کنگو به کارشناسان فنی آنها احتیاج دارد . آنها برای ما تاسیسات ارزنده و جالبی ایجاد کرده اند . بلژیکی ها باید ما را در قدم های اولیه ای که در راه استقلال کشورمان بر می داریم ٬ یاری کنند و بدون اینکه فراموش نمایند که در کشور ما هستند ٬ به عنوان مشاور در کنار ما زندگی نمایند.))

۳: هنگامیکه تنها با سفید پوستان صحبت می کند ٬ تبدیل به شخصیت دیگری می گردد که به کلی با دو مورد گذشته متفاوت است.. در اینجا مردی مودب ٬ مهربان و محبوب می شود و در صورت لزوم از تملق گویی هم دریغ ندارد.