زماني كه ميراث فرهنگي قرباني موضع گيري هاي سياسي مي شود
به نام خداوند بخشاینده بخشایشگر
((بخش عمده ای بدبختی هایی که این جهان را آزار می دهد ناشی از واژه هاست))ادموند بورک
در ادامه سلسله مباحث آسیب شناسی در حوزه میراث فرهنگی در این پست قصد دارم از سوء استفاده از میراث فرهنگی برای پیشبرد مقاصد سیاسی بنویسم ٬ سوء استفاده هایی که نه تنها برای میراث فرهنگی در کشورمان تاکنون نتیجه ای نداشته بلکه در واقع به ضرر آن نیز تمام شده است. البته این موضوع به این چند سال اخیر باز نمی گردد و و اگر بخواهیم این موضوع را ردیابی کنیم می توانیم به دوران پهلوی هم برسیم.جشن های ۲۵۰۰ ساله شاهنشاهی پهلوی با آن هزینه های سرسام آور و گزاف اگرچه به گفته مسئولان وقت برگزارکننده این برنامه راهی برای معرفی میراث کهن ایرانی بود و شاید در کوتاه مدت هم به برخی از اهداف خود رسید ولی با پیروزی انقلاب یکی از مهمترین مجموعه های تاریخی و میراثی ایران که بیشترین ضربه و لطمه را خورد همین تخت جمشید بود حتی برخی شواهد حکایت از عزم بر نابودی و تخریب کامل این مجموعه است.چرا كه بسياري از انقلابيون و شخصيت هاي مذهبي اين مكان را بواسطه برگزاري جشن هاي ۲۵۰۰ ساله مظهر ونمادي از طاغوت مي دانستند.
متاسفانه تا به امروز ما شاهد اين استفاده هاي ابزاري از ميراث فرهنگي امان براي مقاصد سياسي بوده ايم.ميراثي كه تنها در تريبون هاي تبليغاتي آنچناني و ژشت هاي سياسي بدان پرداخته مي شود. البته اي كاش قضيه به همين جا ختم مي شد و ادمي مي گفت كه خب نوش جانشان بيايند و با اين ميراث چند هزار ساله پز بدهندالبته تا اينجاي كار موضوع يك كار عرفي است و معمول در بين همه كشورهاي جهان كه سران آن در سخنراني ها و جلسات بين المللي به اين موضوعات بپردازند و اصالت و پيشينگي خود را به رخ بكشند كه در واقع حتي مي توان به اين موضوع با ديد مثبتي نگريست.خوب يادم است در دوره رياست جمهوري سيد محمد خاتمي و در جريان موضوع گفتگوي تمدن ها يك قطعه خشت ۷ هزار ساله كه از كاوش هاي تپه ازبكي ساوجبلاغ كرج حفاري و كشف شده بود را به سازمان ملل تقديم كرد كه اين اقدام داراي بازخورد مثبتي در رسانه هاي جهاني بود.
حال به سويه ديگر موضوع بنگريم. در دو سه سال گذشته و دقيقا بعد از بزگزاري مجمع ايرانيان در نيويورك مفاهيم و اصطلاحاتي وارد ادبيات سياسي كشور شد كه به واقع يك زنگ خطر جدي را براي ميراث فرهنگي كشور به صدا در آورد.موضوعاتي چون ايران گرايي. باستان گرايي . تجليل و تمجيد از شخصيت كورش و موضوعاتي از اين دست كه يه يكباره در ادبيات دولتمردان ايران ظاهر شد ٬ خشم اصولگرايان و روحانيت سنتي را برانگيخت و آنها اين موضع گيري ها را نشان گر مقابله مكتب ايراني با مكتب اسلام دانستند. و چه جنگ رسانه اي كه در نگرفت. ساده ترین و پیش پا افتاده ترین برداشتی که می توان از روند داشت این است که جامعه سنتی و مذهبی ایران با توجه به جهت گیری های سیاسی دولتمردان به میراث تاریخی و فرهنگی کشور ٬ با نوعی بدبینی با این نوامیس فرهنگی نگریسته و حفظ و حراست از آنها را نه تنها اولویت نمی دانند بلکه ٬ بازسازی و مرمت و حفاظت از این اثار را به نوعی دنباله روی از مکتب ایران گرایی و باستان گرایی می دانند.موضوعی که کمابیش در تریبون ها و سخنرانی های مخالف این بحث به کرات مشاهده کرده و می کنیم.
در اینجا روی سخنم به سیاست مداران و سیاست بازان است که بدون اینکه به عواقب این رفتارهای تبلیغاتی و ژست گرایانه بیاندیشند و برای اینکه چند صباحی بیشتر حکومت کنند ٬ دانسته و یا نادانسته سند تخریب و ویرانی این آثار را صادر می کنند.در این هفت سال بویژه سازمان میراث فرهنگی یکی از سیاسی ترین ادوار حیات خود را گذرانده است. سازمانی که به واقع سکوی پرتاب بسیاری از افراد خبرساز و مطرح دولت کنونی بوده است.
تجربه ثابت کرده است که هر سیستم و روندی اگر در بستر منطقی خود به پیش نرود و الوده مباحث حاشیه ای و پیرامونی شود ٬ محکوم به فنا و نابودی است.و متاسفانه مجموعه مظلوم و بی بضاعت میراث فرهنگی امروز در چنبره این سیاست بازی قرار گرفته و پر بیراه نیست اگر این حجم عظیم تخریب ها و نابودی اثار تاریخی بویژه اثار پیش از اسلام ایران را برایندی از این گونه حرکات نشانه دار سیاسی بدانیم.بی شک ایندگان قاضی منصف و خوبی برای این سیاست بازی های مقطعی و چند روزه هستند.و نیک می دانند که این اصطلاحات و تعابیری که امروز بر لسان دولتمردان جاری است تنها لقلقه زبانی و کلامی است و در عمل هیچ گونه تعصب و دلبستگی به اثار پیشینیان در عملکرد و دیدگاه آنها مشاهده نمی شود.
در پایان بایستی این نکته را متذکر شویم که بسیاری از متفکرین مسلمان و مذهبی از صدها سال پیش اعتقاد به نوعی پیوستگی و وابستگی میان فرهنگ های پیش از اسلام و پس از اسلام ایران بوده اند و در اثار و نوشته های خود نیز به این نکته اشاره کرده اند و اصولا فرهنگ اسلامی بدون در نظر گرفتن پیشینه غنی فرهنگی ایران قبل از اسلام نه تنها به باروری نمی رسید بلکه بسیاری از دستاوردهای خود در مقیاس جهانی را هم به دست نمی اورد.شاید بهترین مثال نغر در این خصوص بیت شعری از حضرت مولانا است که با یک مشابهت سازی دقیق و موشکافانه یک همبستگی تام و مبارکی بین ایران قبل ( رستم دستان) وبعد از اسلام( حضرت علی علیه السلام) در شعرش ایجاد کرده است:
زین همرهان سست عناصر دلم گرفت
شیر خدا و رستم دستانم ارزوست