سفر مفهوم عمیقی که این روزها تغییر هویت داده است.

سفر و گشت و گذار در جهان یکی از جنبه های وجودی انسا ن ها تلقی شده است. این موضوع آنقدر مهم و اساسی جلوه کرده است که حتی در شرع مقدس اسلام نیز تاکید ویژه ای بر روی آن شده است.قل سیرو فی الارض ..... . سفر را از جنبه های مختلف می توان طبقه بندی و تقسیم موضوعی نمود از لذت جویی صرف گرفته تا جنبه های علمی و تحقیقاتی آن و البته به روایت قران کریم جنبه عبرت آموزی آن.ولی این روزها در جامعه ایرانی مثل بسیاری از مفاهیم و موضوعات که قلب شده و از کارکرد معنایی و هویتی اولیه خود افتاده اند ُ سفر نیز همجین حالتی پیدا کرده و تنها و تنها در حد یک عادت صرف و یک بهانه ای برای چند روز دور شدن از یک محیط روتین و دلزده که باید سال های سال در آن زیست ُ تبدیل شده است.دیگر سفر مانند گذشته ساده و بی تکلف نیست و مثل آن روزهایی که می توانستی با هزینه ای کم و در حد خیلی خودمانی هزینه ها و مخارجش را مدیریت کنی.حالا باید در شیک ترین هتل ها ودر بهترین رستوران ها حتی صبحانه ات را صرف کنی. دیگر سفر اشتی با طبیعت نیست و رفتن در دل طبیعت و دست و پنجه نرم کردن با مظاهر قهر و لطف آن. سفر خلاصه شده به چند منطقه و ناحیه مشخص با امکاناتی مدرن که شاید از خانه و زندگی تو هم برتر و مجهز تر باشد.دیگر برای سفر مانند قدیم ها بقچه و چمدانی در کار نیست و یا یک پیک نیکی که هنگامی که هوس کردی در دل بیابان یک چای داغ بخوری و همه غم های دنیا را فراموش کنی ُ تو را یاری و مدد کند.واقعیتش به نظرم این فلسفه یک سفره که بتونی در یک محیطی جدید کمی از دغدغه های زندگی روزمره را کم کنی و یه جورایی به یه بازسازی ذهنی برسی و کمی تغییر فضایی و کالبدی را در درونت حس کنی. تغییری که ما به ازایی در زندگی روزمره تو در شهر دیارت نداشته باشه.یک موضوع دیگری که مسافرت های امروزه را تحت الشعاع قرار داده اینه که انسان های جامعه امروز به سفر با دید دیگری نگاه می کنن. شاید بهتر باشه مطلب را کمی بازش کنم.در قدیم دو اصطلاح داشتیم یکی سفر و دیگری حضر که هر دو تاش دارای بار معنایی متفاوتی بود.سفر در قدیم حال چه بااستر و قاطر یا بو و چه با وسائل نقلیه پیشرفته تر یک طی طریقی بود تدریجی که ادمی در طول مسافرتش از مبداء به مقصد بایستی آن را طی می کرد و قاعدتا این سیر مسیر برای خودش یک سری ویژگی ها داشت می تونست یک پهنه کویری باشه ُ می تونست یک جنگل انبوه در طول مسیر باشه و می تونست در نقاط معینی از طول راه چند تا ساختمان قدیمی و تاریخی هم باشه که یاد و خاطره گذشتگان را برای انسان زنده کنه و انسان با مروری بر این روند ها به قول قدیمی ها رنج و سختی سفر را به جان می خرید و در نهایت شیرینی و وصال مقصد را به دست می آورد ولی امروزه چطور. امروز شما با یک هواپیما مسیری را که بایستی ۷ تا ۸ ساعت طی کنی و چشمات برای رسیدن به مقصد حتی کوچکترین ابادی را هم از دست نده ُ در عرض یک ساعت و اندی طی می کنی و مثل این می مونه که از این ور یک شهر بزرگ به اون ور شهر رفته باشی.به دیگر سخن سفرهای امروزی بخش متنابعی از جامعه دیگه به اون معنا سفر نیست بلکه تنها و تنها رسیدن به یک مقصدی است که در نهایت در اونجا هم بعد از مدت کوتاهی همان احساس دلزدگی محیط بومی انسان را ایجاد می کنه و اصولا سفر کردن را با مسیرش می شناسن و نه به مقصدش.یک موضوع دیگه که در خصوص سفر های امروزی میشه روش بحث کرد ُ موضوع مجتمع های اقامتی و رفاهی است که چندی است در کشورمان اساس و پایه اش ریخته شده و در برخی از جاده های پر رفت و امد امروزی به فعالیت مشغولن.این مکان ها با دارا بودن یک سری امکانات به صورت مجتمع نیاز و احتیاجات مسافرین را در مسیر فراهم می کنن. تا اینجای کار هیچ مسئله ای وجود نداره ولی اگه بخوای از منظر میراث فرهنگی و گردشگری بهش نگاه کنی با اشکالات جدی مواجه است. در قدیم به صورت مشخص درر هر ۴ فرسنگ که معادل ۲۴ کیلومتر باشه بویژه در دوره صفویه یک سری کاروانسراهایی در مسیرهای پر تردد کاروان رو ایجاد می کردن که هنوز هم بقایایش با عنوان کاروانسراهای شاه عباسی در گوشه و کنار کشور به جا مانده است. ایم مجموعه های بین راهی که هر کدامشان از منظر معماری و زیبایی شناسی شاهکاری هنری به حساب می آیند ُ در گذشته هایی نه چندان دور هنوز کورسویی از حیات درشان مشاهده می شد و در کنار برخی از آنها کافه ای محقر و یا یک مکانی که برای آسایش و استراحت مسافران مناسب بود ُ وجود داشت ولی امروزه با احداث این مجتمع های بین راهی همان یک ذره امید حیات و زندگی هم از این بناهای تاریخی و میراثی گرفته شده و کم کم رو به زوال و نابودی می روند چه خوب بود که هنگام اعطاء مجوز برای احداث این مجتمع های بین راهی همین مکان هایی که اکثرا هم دارای سلامت بالایی از منظر ساخت و ساز هستند مرمت می شد تا هم در هزینه ها صرفه جویی بشه و هم اینکه با این تغییر کاربری و مرمت مداومی که براش در نظر گرفته میشه از خطر نابودی نجات پیدا کنن.البته نمونه های چندی مانند رباط زین الدین در بین راه یزد و کرمان با این راهکار مرمت و مورد استفاده قرار گرفته اند ولی این مقدار کافی نیست.

......دیگه سفر های این دور و زمانه هیچ نسبتی با آهنگ جرس کاروانیان نداره و دیگه مسافران نمی تونن از استشمام بوی گیاهان و رویند ههایی که در کویر ها وجود دارند استشمام کنند و دیگه انسان داره می ره که به یک ادم آهنی بی احساس تبدیل بشه .... وای چه فرجام بد و تاسف باری داره این نسل ما.